همه چیز در یک وبلاگ

یه وبلاگ برای کسانی که میخوان بدونند

همه چیز در یک وبلاگ

یه وبلاگ برای کسانی که میخوان بدونند

کاخ موزه گلستان

مجموعه کاخ گلستان یادگاری به جای مانده از ارگ تاریخی تهران محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زیباترین و کهنترین بناهای پایتخت دویست ساله ایران است.

 

 

عکس/ رئوف محسنی

معرفی سبک هنری، ناتورالیسم Naturalism

طبیعت گرایی که زمزمه های آن در نیمه دوم قرن نوزدهم به گوش می رسید، در این سبک، طبیعت آن گونه که به نظر می آید، بازنمایی می شود.



در سبک ناتورالیسم،طبیعت گرایی مفهومی متضاد با چکیده نگاری دارد. اگر هنر کلاسیک یونان را جلوه کامل طبیعت گرایی تلقی می کنند و هنر رنسانس ایتالیایی را تجدید حیات آن می دانند بر اساس چنین استدلالی است که در هنر های نامبرده، اثر هنری همانند آیینه ای زیبایی طبیعی را بازمی تابد.



در این معنا، طبیعت گرایی با آرمان گرایی تناقضی ندارد، حال آنکه مفهوم ناتورالیسم به لحاظ فلسفی و چون یک "روش هنری" خلاف این است.
اصطلاح زیبایی شناسی طبیعت گرایانه، به نظریه ی فلسفی مربوط می شود که از اثبات گرایی سده نوزدهم ناشی شده و در نظریه ادبی "امیل زولا" (نویسنده فرانسوی) به اوج رسیده است.



در این نوع زیبایی شناسی، روش های علمی مشاهده واقعیت به کار گرفته شد.
ناتورالیست های نیمه ی دوم سده ی نوزدهم بر طبق برنامه ای مشخص و با نوعی بی طرفی و فاصله گزینی، رونگاشتی از جهان و زندگی پیرامون خود ارائه می کردند. و غالبا از پرورش دنیای خیال از باور به آنچه که ملموس و محسوس نیست، از کاویدن معنای نهفته در چیزها، از تقلیل جنبه های ناخوشایند و پیش پا افتاده و پس رونده و خشن زندگی امتناع می جستند.
این، نگرشی متضاد با آرمانگرایی و واکنشی در برابر رمانتیسم بود.



اصطلاح ناتورالیسم به مثابه مکتبی خاص در نقاشی، نخستین بار توسط بلوری درباره ی پیروان "کارواجو" به کار برده شد. به زعم او اینان به تقلید وفادارنه از طبیعت ( خواه زشت، خواه زیبا) می پرداختند. همچنین کاستانیاری - منتقد فرانسوی - اصطلاح ناتورالیسم را جایگزین رئالیسم کرد. تا بر عین گرایی و پژواک های فعالیت علوم طبیعی تاکید بیشتری بگذارد.



بنا به نظر طبیعت گرایان، وراثت و محیط تعیین کننده اصلی تقدیر انسان هستند. فرق این مکتب با رئالیسم دراین است که درآثار رئالیستی انسان همیشه از محیط پیرامونش مهم تر بود اما درناتورالیسم اهمیت انسان از اهمیت اشیاء بیشتر نیست. نویسندگان ناتورالیست اغلب زشتی ها را بیان می کنند .مشهورترین نویسنده این سبک، زولا معتقد بود که ادبیات یا باید علمی بشود ، یا نابود شود.



آثار معروف او "ژرمینال، نانا، خانواده ترز راکن" ناتورالیسم هم مانند بسیاری از نهضت های پیش از خود، بخصوص در ادبیات به خاطر کمبود نمایشنامه هایی که دربردارنده اصول این نهضت باشد. به شکوفایی نرسید.

معرفی سبک هنری، آبستره Abstract

آبستره در معنای عام، جدا کردن صفت با خاصیت مشترک میان چند چیز، و تاکید بر این وجه مشترک است. به عنوان مثال می توان دایره را صورت انتزاعی تمامی چیزهای گرد دانست.


هنر مجرد، یا هنر انتزاعی (آبستره) به هنری اطلاق می شود که هیچ صورت یا شکل طبیعی در جهان در آن قابل شناسایی نیست و فقط از رنگ و فرم های تمثیلی و غیر طبیعی برای بیان مفاهیم خود بهره می گیرد.



این اصطلاح در معنای وسیعش می‌تواند به هر نوع هنری اطلاق شود که اشیا و رخدادهای قابل شناخت را بازنمایی نمی‌کنند، ولی عموماً به آن گونه از آفرینش ‌های هنر مدرن اطلاق می‌گردد که از هر گونه تقلید طبیعت یا شبیه‌ سازی آن، به مفهوم مرسوم آن در هنر اروپایی، روی می‌گردانند.


اساس هنر تجریدی (آبستره) در حقیقت این اعتقاد است که ارزش های جهانشناختی در رنگ و شکل خلاصه می شود و به طور کلی ربطی به مضمون نقاشی یا پیکره سازی ندارد (نقاشی می تواند ترکیبی از خطوط افقی و عمودی و سطوح یک دست رنگی باشد لزوم داشتن شکل مشخص و همه فهمی نیست)


تاریخچه
در ابتدای قرن بیستم این واژه بیشتر برای مکاتب هنری چون کوبیسم و فوتوریسم بکار می رفت چرا که در اینگونه مکاتب طبیعت در صورت های ساده یا مبالغه شده - تنها تصوری از موضوع طبیعی اصلی - بیان می شد. در نقاشی های این گونه سبک ها هدف عموماً ضبط و روایت حقیقت اشیاء بود نه لزوما شکل ظاهری آن ها. به گفتهٔ مورخان هنر مدرن، کاندینسکی هنرمند روسی الاصل نخستین نقاشی است،


که حدود سال ۱۹۱۰ قرن بیستم نخستین نقاشی کاملاً غیر بازنما با نام بدیهه سازی را عرضه کرده است،


و از آن پس، هنر انتزاعی مدرن در بسیاری از جنبش ‌ها و مکاتب هنری مختلف پرورانده شده است.

منبع

معرفی سبک هنری، رئالیسم Realism(اطلاعات عمومی دانشجویان اروپایی)

رئالیسم یا واقع گرایی، شیوه ای است که در آن هنرمند باید در نمایش طبیعت (طبیعت بدونِ انسان و با انسان) از هرگونه "احساساتی گری" خودداری کند. اما منظور ما از رئالیسم، در اینجا شیوه ی هنری ای است که از حوالی سال 1840 به بعد در اروپا و دیگر نقاط جهان متداول شد.



مدت زیادی از میانه ی قرن نوزدهم نگذشته بود که شارل بودلر شاعر و هنرشناس فرانسوی، در سال 1846 نقاشی هایی را می ستود که بتواند "خاصیت قهرمانی زندگی معاصر" را به وصف درآورد.  
 
در آن زمان تنها یک نقاش وجود داشت که برآوردن این "نیازمندی" را اساس ایمان هنری خود قرار دهد. و او کسی نبود جز گوستاوکوربه.



از رئالیست های دیگر"انوره دومیه" است که در طی حکومت ناپلئون سوم برای نشریات انتقادی- فکاهی کاریکاتور تهیه می کرد.  
 
در این تعریفِ عام، رئالیسم مفهومی متضاد با آرمان گرایی، انتزاع گرایی، چکیده نگاری و رمانتیسم است و از این رو با معنای ناتورالیسم (naturalism)، مترادف انگاشته می شود. از جنبه ی صوری، رئالیسم به این دلیل با ناتورالیسم متمایز است که بر "عام در خاص" تاکید می کند.


از نقاشان دوره ی اول این سبک می توان به نقاشان فرانسوی:
Jean Baptiste Camille Corot (از ۱۷۹۶ تا 1875) و Jean Francois Millet (از ۱۸۲۴تا 1875) اشاره کرد.


رئالیسم سوسیالیست
اصطلاحی که در حدود نیم قرن معرف هنر و ادبیات شوروی سابق بود. نخستین بار ماکسیم گورکی، بواخارین، ژدانف، طرح آن را پیش نهادند. سپس مانند دستور کار به کلیه ی هنرمندان در تمامی عرصه های هنری اعلام شد(1934) هدف آن تولید آثار قابل فهم برای توده ها و هدایت مردم به ستایش عظمت کارگر و نقش او در ساختمان کمونیسم بود. 
 
 رئالیسم سوسیالیست عملا سنت واقع گرایی سده ی نوزدهم را دنبال کرد. و آگاهانه از دستاوردهای هنر مدرن - که هنرمندان پیشتاز روسی سهمی مهم در شالوده ریزی آن داشتند - چشم پوشید. رئالیسم سوسیالیست، پس از جنگ جهانی دوم، با کمابیش تفاوت در سبک و موضوع در بسیاری از کشورهای دیگر الگو قرار گرفت ( متفاوت با واقعگرایی اجتماعی) این جنبش تا سالهای 1874 که امپرسیونیسم پا به عرصه ی وجود گذاشت.


این سبک نقاشی تا دهه ی 1960 طرفداران زیادی داشت، و از این سال ها به بعد دیگر از رسته ی گرایشات مطرح در نقاشی حذف شد و از آن نامی در میان نبود،تا این که توسط «رئالیسم نو» (New Realism) دوباره حیات خود را باز یافت.


رئالیسم در سینما و عکاسی
به طور کل توضیح دادن این سبک در سینما بسیار مشکل است و تنها به قسمت هایی بسنده می کنیم.  
 
به این دلیل که باید تاریخ سینما را تا رسیدن به این سبک به طور مفصل و پایه ای بررسی کنیم. فیلم های رئالیستی در سینما به دو بخش عمده ی فیلم های مستند و فیلم های رئالیستی اجتماعی تقسیم می شوند. 
 
 که ظهور هر کدام از این ها لازمه ی زمان مشخصی است. و بوجود آمدن این سبک در هنر سینما در هر کشور و هر سینمایی قابل بحث عمیق است.
لویی و آگوست لومیر، سازنده ی نخستین فیلم ها بودند. برادران لومیر مخترع "سینماتوگراف" (دستگاه نمایش دهنده فیلم) بودند. نخستین فیلمی که به صورت رسمی نمایش داده شد در تاریخ 28 دسامبر 1895 در زیر زمین گراند کافه - واقع در بلوار کاپوسین پاریس - بود این تاریخ را به طور کل به عنوان سر آغاز تاریخ سینما به رسمیت می شناسند.



همزمان با اختراع لومیرها در فرانسه ادیسون نیز دستگاهی به نام "کینتوسکوپ" (kinetoscope ) را اختراع کرد.  
 
اما تصاویر متحرک آن از یک روزنه و تنها برای یک نفر قابل دیدن بود.  
نخستین فیلم های لومیرها تنها یک سری تصاویر از زندگی عادی و روزمره مردم بود، مثل غذا دادن به کودک (کودکی روی زانوی مادرش نشسته و مادرش غذا را به دهان او می گذارد) یا خروج کارگران از کارخانه ( عده ای کارگر که کارخانه لومیرها را ترک می کنند) باغبان آبپاشی شده ( جوانی پایش را روی شلنگ آبیاری یک باغبان می گذارد وقتی باغبان شلنگ را بررسی می کند، ناگهان آب به شدت به صورتش می پاشد) و بعدها صحنه معروف "ورود قطار به ایستگاه" قطاری که لوکوموتیوش به نظر رها شده می آمد و به شدت باعث وحشت تماشاگران شد! لومیرها سازنده فیلم هایی بودند که امروزه "مستند" نامیده می شوند.  
 
فیلم مستند گرچه واقعیت زندگی روزمره است اما در سینما چیزی که به عنوان رئالیسم به مفهوم خاص به فیلم ها نسبت داده شد. چیزی جدای فیلم های مستند بود.
 
بارزترین نوع سینمای رئالیسم نوین در آلمان پس ار سال 1924 بود. (سبک اکسپریسونیسم- که توضیح آن طبق روال تاریخی آورده خواهد شد - در آلمان دهه ی بیست اوج گرفته بود و راهنمای سبک رئالیسم شد) درسال های پس از جنگ آلمان بسیاری از کارگردانان خود را از قالب های سینمایی پس از جنگ رها کردند و رئالیسم نوینی در پایان سال های بیست در هنر سینما پایه گذاردند. و ظاهرا هرگونه برخورد عاطفی از نوع رمانتیک با شخصیت هایی که توصیف می شوند از فیلم ها طرد شد. و تصمیم گرفته شد که فرد به هیچ وجه نباید مرکز ثقل توجه قرار گیرد واین توجه باید معطوف به عده ی کثیری از افراد گردد و واقعیت گرایی نوین، ناب ترین بیان خود را ارائه داد.
جنبش دیگر رئالیسم به صورت رئالیسم شاعرانه در فرانسه در سال های اختراع صدا در سینما (1928) تجلی یافت. 
 
 سال های میان 1935 تا1939 برای سینمای فرانسه به صورت سال های پرباری در آمد و موفق به ابداع و کسب روش ویژه ای شد که در خارج از فرانسه موجب کسب اعتبار برای آن گردید. 

گرایش به واقعیت ها، انتقاد شدید اجتماعی همراه با نوعی بدبینی نامشخص، از ویژگی های بیشتر فیلمهای این دوره به شمار می رود. 
 
 ژان ویگو با فیلم "درباره ی نیس"، که فیلمی انتقادی - طنز بود پا به عرصه سینمای رئال فرانسه گذاشت.  
 
در این فیلم که نوعی فیلم مستند اجتماعی بود، دو فیلمبردار با دوربین مخفی خود از زنان ثروتمندی که در بلوار آنگلز شهر نیس به گشت و گذار مشغول بودند فیلم برداری کردند و بعد ویگو در حین مونتاژ، صحنه هایی از شهر قدیمی نیس را با تصاویری جالب از باغ وحش در هم آمیخت.  
 
تصاویر تحریک آمیز هتل های اشرافی دنیای یکنواخت و پر امتیاز اشراف را به زیر سوال کشید. درباره ی نیس یک فیلم ساخته پرداخته ی مونتاژ بود که تصاویر آن در برخورد با یکدیگر معنی و مفهوم پیدا می کردند.  
 
فیلم دیگر ویگو"نمره ی اخلاق صفر" نیز نقطه نظری مستند به شمار می آمد.  
 
اصطلاح رئالیسم شاعرانه اولین بار به فیلمهای مارسل کارنه داده شد. 

خصوصیت فیلمهای رئالیستی عبارت بودند از علاقه و توجه به محرومین، توجه به مسائل اجتماعی و به ویژه تعارض های میان فرد و جامعه و تجزیه و تحلیل افراد در محیط های خاص. 
 
اصولا پیدایش رئالیسم در حوزه هنر عکاسی به طور مستقیم به پیشرفت های تکنولوژیک بشر مرتبط است.



یک دیدگاه جالب این است که پیدایش رئالیسم به طور مشخص با کشف دوربین عکاسی مرتبط است.  
 
یعنی پیدایش وسیله ای که به انسان امکان ثبت و ضبط کامل یک لحظه (و یا برش) از زندگی را میدهد.  
 
بررسی همزمانی کشف و پیشرفت تکنولوژی دوربین عکاسی با ایجاد و پیشرفت سبک رئالیسم ادبی به شکلی تایید کننده نظر فوق است.  
 
در یکی از روزهای تابستان سال1827 ژوزف نیسفور نیپس موفق به ثبت اولین تصویر ثابت شد . البته مدت کمی بعد نمونه بهتری از عکس و دوربین Niépce به وسیله Louis-Jacques-Mandé Daguerre ساخته شد .  
 
این دوره زمانی را تقریبا با دوره کاری بالزاک می شود یکسان گرفت. جالب اینجاست که در سال 1877 صفحات عکاسی (فیلم عکاسی) جدیدی به وسیله George Eastman ساخته شد که عملا انقلابی در ساختار دوربین های عکاسی پدید آورد. 
 
 دوربین های ساخته شده بعد از تولید این صفحات عکاسی را به عنوان اولین نسل جدی دوربین های عکاسی امروزی به حساب می آورند.  
 
اما نکته جالب اینجاست که این پیشرفت چشمگیر در صنعت عکاسی با دوره کاری امیل زولا ( 1840-1902 ) هماهنگی دارد.  
 
به عنوان مثال امیل زولا ( نویسنده ی ناتورالیست) شاهکارش "ژرمینال" را در فاصله سال های 5-1884 نوشت.  
 
این به این معنی است که پیشرفت تکنولوژیک در صنعت عکاسی با انتقال جریان ادبی رئالیسم به ناتورالیسم هماهنگی زمانی دارد. 
 
 این هماهنگی زمانی کاملا معنادار است و نشانه اثر گذاری این جریان ها بر یکدیگر و رشد هر دوی آنها ست. یعنی ایجاد توانایی در ثبت و ضبط لحظات و عینیت بیرونی افراد و اشیا و گسترش توانایی در این نحوه نمایش.  
 
عکس های رئال نیز مانند فیلم های رئال در دسته عکس های مستند و خبری دسته بندی می شوند.  
 
عکس هایی از لحظات طبیعی زندگی انسانها یا حیوانات و... خصوصیت عکس های رئالیستی- انسانی نیز در بیشتر موارد علاقه و توجه به محرومین، موضوعات جنگ و خسارات جنگی، توجه به مسائل اجتماعی و همان تعارض های میان فرد و جامعه و تجزیه و تحلیل افراد در محیط های خاص بود که بدون اغراق عکاس( برعکس سبک های دیگر در عکاسی که لازمه ی آنها اغراق می باشد) و از راه ثبت مستقیم لحظه یا ثبت فرد در لحظه ای غیر از ژست و به طور طبیعی است.  
 
عدم استفاده از رتوش، گریم، نورپردازی خاص و نشان دادن جزئیات صورت از خصوصیات عکس های پرتره ی رئالیستی است. عکس های رئالیستی در فضایی کاملا طبیعی و با نوری طبیعی و بدون اغراق ثبت می شدند.

 

منبع