یکی از اسرارآمیزترین مفاهیم فیزیک، که نقش مهمی در نجوم و کیهان شناسی ایفا کرده و می کند، بُعد چهارم و ابعاد بالاتر است.
در ذهن عوام وقتی از بعد چهارم سخنی رانده شود بلافاصله تصویری از آلبرت اینشتین و زمان تداعی می شود. اما به راستی نخستین کسی که بعد چهارم و ابعاد بالاتر را معرفی کرد چه کسی بود؟
پاسخ به این پرسش را باید با واقعیتی پیوند داد که گرچه فراموش نشده اما مورد بی اعتنایی قرار گرفته است. واقعیتی که شاید اساس نظریه های مهمی چون نسبیت عام را تشکیل می دهد اما به همین علتِ اساسی بودنش، همچون فونداسیون ساختمان، از دیده ها پنهان است؛
واقعیتی به نام ریاضیات. مفاهیم ریاضی که ریاضی دانان خلق کرده اند و می کنند و بی سر و صدا موجب دگرگونی علم می شوند.
بُعد چهارم یکی از همین مفاهیم است که نخستین بار در حوزه ی ریاضیات مطرح شد و سپس ابزاری شد در دست فیزیک دانان و کیهان شناسان.
تولد بعد چهارم و ابعاد بالاتر باز می گردد به دهم جون سال 1854 میلادی؛ زمانی که ریاضی دان جوان و نامی اما فقیر و بیمار، به نام برنهارت ریمان، پس از یک دوره چند ماهه بیماری عصبی، سخنرانی عجیبی را در این روز به یاد ماندنی در دانشگاه گوتینگن آلمان ارایه کرد.
در این روز بزرگ بود که هندسه ی کلاسیک اقلیدسی با همه تقدس و قدمت دو هزار ساله اش، چونان نظریه ی زمین مرکزی، فرو ریخت و ریمان را، مانند کپرنیک، شهره ی تاریخ علم کرد. هندسه ی اقلیدسی، که بیش از دو هزار سال جهان را فقط در قالب سه بُعد طول و عرض و ارتفاع بیان کرده بود، در همین یک روز به یک باره فرو ریخت و از خرابه های آن نظریه ی ابعاد بالاتر با اندیشه ی جادویی ریاضی دانی جوان شکل گرفت.
همه ی ما با قضیه ی فیثاغورث آشناییم؛ راهی برای پیدا کردن طول قطر مربع، این قضیه را می توان برای محاسبه ی طول قطر یک مکعب، یعنی فضای سه بُعدی، تعمیم داد. اما ریمان جوان در همین جا متوقف نشد و این قضیه را در بُعد چهارم برای یک ابَرمکعب اثبات کرد و سپس آن را به فضای N – بعدی نیز تعمیم داد و این گونه بود که ریاضیات باور کرد می توان به ابعاد بالاتر هم فکر کرد.
امروزه، ابعاد بالاتر امیدهایی برای توجیه وجود جهان های موازی، و رویدادهای متافیزیکی به وجود آورده است. رویدادهایی که اهالی علم، به سبب نداشتن توجیهات عقلانی برای اثبات آن ها، با ناامیدی منکرشان می شدند.
اینک، در حدود 160 سال پس از این واقعه، فیزیک دانان هنوز در تلاش اند تا با توسل به ابعاد بالاتر راهی برای ساده کردن قوانین فیزیک و رسیدن به آرزوهای بزرگی چون آشتی نظریه ی نسبیت عام و کوانتوم، یا اتحاد بزرگ، پیدا کنند.
امروز فیزیک دانان پی برده اند که قوانین فیزیک در ابعاد بالاتر ساده تر می شوند و راه های فرار بسیاری برای خلاصی از بن بست های فیزیک و کیهان شناسی ایجاد می شود و این محور اندیشه های ریمان بود که 160 سال پیش، حتی تا سر حدّ بیماری، به آن فکر می کرد.
اما به لحاظ فیزیکی بُعد چهارم زمانی جدی تر مورد توجه قرار گرفت که شعبده باز و مدعی احضار ارواح، به نام هنری سلید، دادگاهی را که برای رسیدگی به جرایمش تشکیل شده بود با اعمال عجیب و غریب و تکرار ادعاهایش به سُخره گرفت و همه را در حیرت فرو برد.
این گونه بود که دادگاه دست به دامن فیزیک دانان سرشناسی چون یوهان زولئر، ویلیام کروکس (مخترع لامپ اشعه ی کاتدی که اساس کار تلویزیون هاست)، ویلهلم وِبِر، جی تامسون (کاشف الکترون)، و لُرد رایلی شد و البته آن ها هم مبهوت از شعبده بازی های سلید دست به دامان بُعد چهارم شدند با این توجیه که راز همه ی آنچه سلید انجام می دهد دستیابی به بُعد چهارم است.
نظریه ی ابعاد بالاتر، با همه ی اسرارآمیز بودنش، نقش ویژه ای در جدیدترین نظریه های بیان کننده ی آفرینش و خلقت چون نظریه ی ابَر ریسمان دارد و هنوز هم باید منتظر ماند و دید که نظریه ی ابعاد بالاترراه را برای درک بیشتر انسان از لحظات اولیه ی انفجار بزرگ و ساز و کارهای فعلی جهان خلقت و سرنوشت نهایی جهان هستی هموار می کند.
در دههٔ ۱۹۹۰ پیشرفت های زیادی در زمینهٔ سیستم های فازی ایجاد شد؛ اما با وجود شفاف شدن تصویر سیستم های فازی، هنوز فعالیت های بسیاری باید انجام شود و بسیاری از راه حل ها و روش ها همچنان در ابتدای راه قرار دارد. بنابراین توصیه می شود که محققان کشور با تحقیق و تفحص در این زمینه، موجبات پیشرفت های عمده در زمینهٔ نظریه فازی را فراهم نمایند.
شاید تاکنون هنگام گذر از خیابان به یک
معرکهی پهلوانی که جمعیت بسیاری دور آن مشتاقانه حلقه زدهاند، برخورد
کردهاید. پهلوانی که ادعا میکند: دو کامیون را همزمان میتواند چنان نگه
دارد که هیچ کدام نتوانند جابهجا شوند. در این لحظه در مورد کار او چه فکر
میکنید؟ شاید در بدو امر فکر کنید که این حقهای بیش نیست و کامیونها
اصلاً نیرویی به پهلوان وارد نمیکنند، یا به عبارت بهتر حرکت شان نمایشی
است. شاید هم پیش خودتان فکر کنید این مرد حتماً از یک نیروی ماوراءطبیعی
برخوردار است، ولی باید بگوییم که هر دو حدس تان کاملاً اشتباه است. چون
هم حرکت ماشینها واقعی است و هم پهلوان ما یک انسان معمولی بیشتر نیست.
حالا اجازه دهید برای تان قصهی این پهلوانی و راز این مرد پهلوان را بازگو
کنیم. دو کامیون M,N (شکل 1) در خلاف جهت هم قرار دارند. کابل AB در
نقطهی A به شاسی کامیون M و در نقطهی B به شاسی کامیون N بسته شده،
نقطهی وسط این کابل را در نظر میگیریم و C مینامیم. حالا کابل را بین دو
تخته چرم چنان میدوزیم که C داخل و وسط چرم باشد.
شکل 1
پهلوان نمایش ما، تختهی چرم را روی سینهی خود میگذارد و با سینهی خود
به آن فشار میآورد و با دو دست خود کابل را در دو نقطهی D و E میگیرد.
البته توجه کنید که طول کابل AB را نسبت به پهنای شانهی پهلوان بسیار بزرگ
میگیریم.
نمایش شروع میشود. دو راننده ، کامیونها را روشن میکنند و هر کدام
کامیون خود را به طرف جلو هدایت میکند. پهلوان با سینهی خود به تخته چرم
فشار وارد میکند و با دو دست خود ،دو تکه کابل CA و CB را با نیرویی که
خیلی زیاد نیست ولی با یک قیافهی ساختگی که نشانگر تلاش بسیار زیاد اوست،
به طرف خود میکشد.
راز پهلوان ما در حکمی که در زیر می آوریم ، نهفته است :
از آن جایی که طول AB به نسبت پهنای شانهی پهلوان، بسیار بزرگ است، CA و
CB دو پارهخط راست دیده میشوند، پهلوان در حقیقت در جایی قرار میگیرد که
زاویهی دو پارهخط CA و CB به ْ180 خیلی نزدیک باشد.
نیرویی که پهلوان با سینهی خود به تخته چرم وارد میکند در دستگاه مختصاتی که مبدا آن C ومحورهایش بر CA و CB واقع اند ،به دو نیروی و
تجزیه میشود. این نیرو را با
نمایش میدهیم. (شکل 2)
M را وسط در نظر میگیریم.
از آن جا که پس خواهیم داشت:
از طرفی پس :
، چون زاویه ی Cبه ْ180 بسیار نزدیک است، پس زاویهی
بسیار کوچک خواهد بود و لذا سینوس این زاویه هم بسیار کوچک خواهد بود. پس طبق (*) ، CP در برابر
خیلی کوچک است و این یعنی پهلوان با نیروی کمی می تواند این نمایش را اجرا کند .
مدال فیلدز(Fields Medal) یک جایزهی ممتاز برای دو، سه یا چهار ریاضی دان زیر چهل سال است که هر چهار سال یک بار از طرف اتحادیه ی بینالمللی ریاضیات(IMU) اهدا میشود. اهدای این مدال توسط ریاضیدان کانادایی "جان چارلز فیلدز" بنیان نهاده شد و اولین بار در سال 1936 به دو ریاضی دان اهدا شد و از سال 1950 تا کنون ،به طور منظم اهدا شده است .
در اعتبار این مدال ،همین بس که برای ریاضیدان ها مانند جایزهی نوبل برای
علوم دیگر است. البته مدال فیلدز را به هیچ وجه نمیتوان با جایزهی نوبل
مقایسه کرد. چون جایزه ی نوبل هر سال اهدا می شود و دارای محدودیت سنی نمی
باشد و مقدار جایزه ی نقدی آن در حال حاضر کمی بیش از 4/1 میلیون دلار
آمریکا است .
این مدال معمولاً به کسانی اهدا میشود که کار خارق العاده و چشمگیری در ریاضیات ارائه می کنند .
جوایز دیگری هم در ریاضیات وجود دارند مانند:جایزهی ولف(Wolf Prize) و جایزهی آبل(Abel Prize) .
دورهی اول(1936،Oslo):
اولین دوره ی اهدای مدال فیلدز در شهر اسلو(Oslo)پایتخت نروژ برگزار شد .
برندگان این دوره،دو نفر بودند: 1) لارس آلفورس - 2)جس داگلاس که مختصرا" به زندگینامهی هر یک میپردازیم:
1- لارس آلفورس(Lars Ahlfors) :
لارس والرین آلفورس در 18 آوریل سال 1907در هلسینکی (پایتخت فنلاند) به
دنیا آمد . درسال 1924 در دانشگاه هلسینکی مشغول به تحصیل شد و در سال 1928
زیر نظر اساتیدی چون "ارنست لیندلف" و"رولف نوانلینا" فارغالتحصیل شد.
درسال 1929 در زمینهی حدس "دن جوی"(Denjoy) در مورد مقادیر مجانبی توابع
تام با نوانلینا همکاری داشت .
داگلاس در سال 1943 از انجمن ریاضی آمریکا، جایزهی "Bocher" را دریافت کرد. وی ده سال آخر عمرش را به عنوان استاد در کالج شهری نیویورک (CCNY) سپری کرد و در آن جا دروسی چون حساب دیفرانسیل و انتگرال پیشرفته را تدریس کرد.وی در 7 اکتبر سال 1965 چشم از جهان فرو بست.