یک فرد خلاق وسیله ای ساخته است که مدعی است افراد با استفاده از آن می توانند بر یکی از معضل های هر روزه خود غلبه کنند.
افزایش تعریق در فصول گرم سال، یکی از عکس العمل های طبیعی بدن است که به جهت نامطبوع بودن بوی حاصل از آن، گاهی اوقات به معضلی مهم برای افراد مبدل می شود.
یک فرد خلاق وسیله ای ساخته است که مدعی است افراد با استفاده از آن می توانند بر این معضل هر روزه خود غلبه کنند وی مدعی است که با استفاده از نور فرابنفش میتوان باکتریهای موجود در کفش را که باعث بروز بوی بد پا میشوند، از بین برد.
جالب است بدانید گفته این فرد دور از ذهن نیست زیرا پیش از این هم نور فرابنفش برای از بین بردن عفونت در بیمارستانها، استخرها، تصیفه آب و در طی اعمال جراحی استفاده میشده است و در حقیقت این فرد تنها یک ایده جدید ارائه نموده است که همین روش را برای از بین بردن بوی پا هم به کار ببریم.
پیش از این هم نور فرابنفش برای از بین بردن عفونت در بیمارستانها، استخرها، تصیفه آب و در طی اعمال جراحی استفاده میشده است
بوی بد پا به دلیل تاثیر باکتری یا قارچ بر روی سلول های قدیمی پوست است. سلول های پوستی هر فردی هر 28 روز یک بار تجدید می شود یعنی سلول های قدیمی از پوست جدا می شود و سلول های جدید جای آنها را می گیرند در واقع باکتری های موجود در عرق، از پوست مرده زیر جوراب تغذیه کرده، در نتیجه بوی خاصی را متصاعد می سازند. شاید برای شما جالب باشد که بدانید هر فردی به طور متوسط در هر روز 0.23 لیتر عرق به ازای هر پا تولید میکند البته این آمار متوسط است زیرا قطعا شما در تابستان بیش از زمستان عرق خواهید کرد.
این مخترع خلاق که ساکن آمریکاست، نام وسیله اش را SteriShoe نام گذاری کرده است و قرار است آن را به زودی به ارزش80 پوند و به صورت آن لاین به مردم دنیا عرضه کند SteriShoe میتواند 99.9 باکتریها را ظرف مدت 45 دقیقه از بین ببرد.
رینز کوهلینگ از Shoe Care Innovations می گوید: از SteriShoe می توان به عنوان یک وسیله غیر شیمیایی برای کشتن باکتریها در کفش، از بین بردن بوی بد پا و همچنین کاهش خطر عفونت در برخی از افراد استفاده کنند.
آنطور که آزمایشات نشان داده اند این وسیله میتواند با استفاده از نور فرابنفش میکروارگانیسمهای موجود در کفش را از بین ببرد.
نحوه فعال کردن وسیله هم بسیار جالب است چون طبق برنامه قرار است این دستگاه تنها در کفش فعال گردد جهت فعال کردن به یک سنسور فشار مجهز شده است به طوری که زمانی که اندکی تحت فشار قرار گیرد دستگاه روشن می شود،این وسیله الزاما باید در محیط های بسته و تاریک مورد استفاده قرار گیرد به همین علت از یک سنسور دیگر که قاعدتا به نور حساس است و همچنین می تواند وضعیت بسته بودن را چک کند استفاده شده است.
در انتها بد نیست بدانید استرس تعریق را افزایش می دهد! در نتیجه به افزایش فعالیت باکتری و همچنین بوی بد پا منجر می گردد، پس اگر می خواهید بوی بد پای خود را کاهش دهید خونسرد باشید این هم روش خوبی است!
آلبرت انیشتن فرآیندی را که امکان تشکیل لیزر را فراهم می کرد، برای اولین بار پیشنهاد کرد. این فرآیند گسیل القایی نام داشت.
گابور نظریه هولوگرافی را که برای فهمش نیاز به نور لیزری داشت، توسعه داد. او در سال 1971 برای این کارش برنده جایزه نوبل فیزیک شد.
اولین مقالات مربوط به میزر درسال 1954 به چاپ رسید که نتیجه پژوهش های همزمان و البته مستقل تاونز و همکارانش در دانشگاه کلمبیای نیویورک و بازف و پروخوروف در موسسه لبدف مسکو بود. فعالیت های آن ها در سراسر دهه های 60 و70 ادامه داشت. آن ها برای این کار، در سال 1964 برنده جایزه نوبل فیزیک شدند.
تاریخ استفاده ازمیزر نوری و یا لیزر به سال 1958 باز می گردد. در آن زمان امکان به کارگیری اصول میزر در ناحیه نوری توسط شالو و تاونز همانند موسسه لبدف به خوبی مورد تحلیل و بررسی قرارگرفت. طیف نمایی لیزر توسط شالو و همکارانش در دانشگاه استانفورد گسترش یافت و بلومبرگن و همکارانش نور شناخت غیر خطی را که کاربرد ویژه ای در طیف نمایی لیزر دارد، توسعه دادند. به همین منظور جایزه نوبل فیزیک در سال 1981 به آنها تعلق گرفت.
اولین لیزر در سال 1960 به کار برده شد و لیزر یاقوتی رنگی بود که از پالس های (تپ های) پر قدرت نور قرمز نشات می گرفت.
آلفروف و کرامر مستقلا در سال 1963 اصل نیمه رسانای با ساختار غیر هم شکل را پیشنهاد دادند که بعد ها در لیزر نیمه رسانا مورد استفاده قرار گرفت. لیزر نیمه رسانا امروزه از عمده ترین لیزرهاست. برای این کار آن ها در سال 2000 برنده جایزه نوبل شدند.
فیبر نوری که از الیاف شیشه ای ساخته شده است، تلفات خیلی کمی دارد. تا جایی مکالمات تلفنی و مخابرات می تواند کیلومترها با کمک نور لیزری منتقل شود.
در دهه 80 چو، کوهن و تانوجی روی سرد کردن اتم ها کار کردند. به همین منظور درسال 1997 جایزه نوبل فیزیک به آنها اهدا شد.
آلبرت انیشتن از سال 1917 نظریه ی گسیل القایی را تشریح کرد اما 30 سال طول کشید تا مهندسین توانستند این اصل را برای اهداف کاربردی مورد استفاده قرار دهند دانشمندان از این کشف فنی جدید و مهم شگفت زده شدند اما فن آوری لیزری به خودی خود در واقع هیچ هدفی نداشت این امر تنها در مورد لیزر استثنا نیست اکتشافات برای آن که از مورد استفاده قرار گیرند نیاز به زمان دارند امروزه لیزر در مخابرات صنعت، پزشکی، حفاظت از محیط زیست و پژوهش ها به کار گرفته می شود لیزر در سراسر دنیا به یکی از قدرتمندترین ابزارهای دانشمندان در رشته های فیزیک شیمی زیست شناسی و پزشکی تبدیل شده است یکی از مباحثی که خیلی جالب به نظر می رسد روش متفاوت در سرد کردن و به دام انداختن اتم ها با استفاده از لیزر است ما هنوز نمی دانیم که این دانش و فن آوری در آینده چه کار برد خواهد داشت، اما یقین داریم که کاربردهای آینده ی آن بر مبنای پژوهش های امروز خواهد بود.
اغلب عادت کرده ایم که از وسایل استفاده کنیم بی آنکه در موردشان فکر کنیم آیا تا کنون به این موضوع اندیشیده اید که هنگام گوش کردن به یک cd یا نشانه گیر لیزری اکتشافی که برنده ی جایزه ی نوبل بوده است را به دست گرفته اید؟ خوب، اگر چنین نبود، بدانید که فقط شما نیستید که به این موضوعات فکر نمی کنید.
دانشمندانی که به طور مشترک برای کار علمی بنیادی شان که بعدها منجر به ساخت لیزر شد، برنده جایزه نوبل شدند، نظریه ی لیزرها را یافتند و چگونگی ساخت آن ها با استفاده از چیزی شبیه وسیله ای که امروزه در مایکرویوها وجود دارد و نامش میزر است را شرح دادند. میزر طی سال های دهه ی 50 شناسانده شد.
این اکتشاف چه پیامدی داشت ؟
این کشف بعدها به ساخت لیزرهای بزرگ و تقریبا بد شکلی در آغاز دهه ی 60 منتهی شد. هنوز هم، نظریه ی آن ها در رابطه با تاثیرات لیزر، نظریه ای است که اساساً تمامی لیزرها را تشریح می کند. وقتی به یک cd گوش می کنید و یا با یک نشانه گیر لیزری هدفی را نشانه می گیرید در واقع کشف این افراد در دست دارید.
گابور به تنهایی برنده جایزه شد، چون اساس ایده روشن هولوگرافیک ( تصویر سازی سه بعدی لیزری ) را یافت. روشی که از معروف ترین و چشم گیرترین فن آوری های لیزر است. در ابتدا روش ساخت تصاویر سه بعدی فقط ابزار مفیدی برای مشاهده اجسام در حال نوسان بود اما امروزه بیشتر آنچه را ما در مورد سازهای موسیقی و صداهای تولید شده شان می دانیم، مدیون استفاده از هولوگرام ها هستیم.
این اکتشاف چه پیامدی داشت ؟
علاوه بر هولوگرام هایی که فروخته شده و به دیوار آویخته می شوند، هولوگرام های ساده تری هم هستند که در بسیاری چیزهای دیگر که ممکن است انتظارش را نداشته باشید، یافته می شوند. هولوگرام های کوچک در بسیاری از کارت های شناسایی و یا کارت های اعتباری به کار برده می شوند تا جعل این اسناد را دشوار سازند.
شالو و بلومبرگن برای شرکت در توسعه طیف نمایی لیزر برنده ی جایزه نوبل شدند. از نمونه های کاربردی این کار استفاده در نور شناخت غیر خطی است. یعنی روش های تاثیر یک پرتو بر دیگری و پیوستن به چند پرتو لیزری به طور ثابت است.
این پدیده ها بدین معناست که در اصل یک پرتو نور می تواند با یک پرتو نور دیگر هدایت شود اگر در آینده کسی بخواهد یک کامپیوتر نوری بسازد که در ذخیره داده ها خیلی سریعتر و کار آمدتر عمل خواهد کرد، باید اساس کار خود را بر مبنای نور شناخت غیر خطی قرار دهد.
این اکتشاف چه پیامدی داشت ؟
هنگام استفاده از فیبرهای نوری، برای مثال در کاربردهای باند گسترده، کلید ها و تقویت کننده ها (آمپلی فایرها) همگی نیازمند نور شناخت غیر خطی هستند.
چو، کوهن، فیلیپس و تانوجی جایزه نوبل را دریافت کردند زیرا توانستند روش های سرد کردن و به دام انداختن اتم ها را با نور لیزری توسعه دهند. با این روش القایی اتم ها انرژی گرمایی شان را به نور لیزری داده و به این ترتیب دمایشان پایین و پایین تر می رود. وقتی دمای اتم ها به نزدیکی صفر مطلق نزول می کند، اتم ها به شکل متراکمی درآمده و توده های اتمی می سازند به گونه ای که برخی از جنبه های درونی طبیعت را آشکار می سازند و این کاربرد مهم سرد کردن لیزری است که ما با ساختارهای طبیعی بیشتر آشنا می کند. خیلی زود دیگر دانشمندان برای استفاده از این تکنیک (فن) دست به کار شدند و در زمینه های مربوطه پیشرفت هایی را عملی کردند.
این اکتشاف چه پیامدی داشت؟
پاسخ کوتاه: تا به امروز، هیچ.
وقتی لیزر در سال 1960برای اولین بار معرفی شد به جز مقدار کمی از فیزیک دانان، کسی چیزی در مورد کار برد های آن نمی دانست فن آوری لیزر راه حلی بود که به دنبال مسئله اش می گشت.
آلفروف و کرامر برای فعالیت هایشان در زمینه ی فیزیک نیمه رساناها برنده جایزه نوبل شدند. آن ها نوعی از ماده را مورد بررسی قرار دادند که برای اولین بار برای ساخت لیزرهای نیمه رسانا مورد استفاده قرار گرفت، نوعی لیزرهای بسیار کوچک که امروزه ارزان ترین، سبک ترین و کوچک ترین لیزرهای موجود هستند.
هدف از ساختن آنها تولید همزمان منبع نوری و ذخیره انرژی با قرار دادن آینه هایی در یک کریستال بود ( با رویه ای کمتر از mm 1 و ردیف های بسیار زیاد ) این کشف نه تنها اساس کار بسیاری از وسایل ارزان و قابل حمل شد بلکه منجر به ساخت اطلاعات نوری (اپتیکی) شبکه های اینترنتی شد.
این اکتشاف چه پیامدی داشت؟
دستگاه پخش CD و نشانه گیر لیزری و دستگاه خواندن بارکدهای صندوق دارهای سوپر مارکت ها همگی و همگی بر مبنای این کشف ساخته شده اند.
مثل باربی ها حرف بزن
"مثل باربی ها حرف بزن!" شنیدن این جمله از زبان مادری خطاب به فرزند خردسالش اگرچه تعجب برانگیز بود اما از تاثیر عمیق این محصول و نارسایی در تربیت بخشی از نسلی حکایت دارد که در بحبوحه جنگ پا به عرصه ظهور گذاشت و کمتر فرصت و امکان تربیت صحیح فرهنگی، اجتماعی و هویتی یافت، چنانکه شیوه تربیتی این مادر از تعامل و تاثیر گروه هایی اجتماعی از چنین طبقه و دیدگاهی نشأت گرفته است. این گرایش فرهنگی موجود در برخی والدین به تولد کودکانی می انجامد که صبح خود را با حمام کردن و به آغوش کشیدن عروسکی آغاز می کنند که ضمن عیان کردن تمام توان و جاذبه جنسی خود حیای ایرانی و اسلامی را در ذهن معصوم و فطری آنان به ورطه نابودی کشانده و به سبب صورت و ترکیب بندی بدنی باربی ها که نشانگر شخصیتی با سن حدود 20 سال هستند، تمرین احساس مادری که از مهمترین کارکردهای اسباب بازی های دخترانه به حساب می آید را از بین می برند
همچنان که پوشاندن لباس های مرد عنکبوتی به تن پسربچه ها با توجه به تاکید این فیلم بر انسان مداری و ایجاد تلقی کودکانه از منجی بشریت در قالب مردی با توانمندی های عجیب و غریب که از جهان غرب سر بر می آورد، به منحط شدن معیارهای انسانی و اخلاقی شرق و اسلام منجر خواهد شد.
فرهنگ "باربی" را بشناسیم
بیان این جمله تربیتی از زبان یک مادر به رغم این نکته که باربی ها عموما سخنگو نیستند برای کودک دارای ابعادی بسیار گسترده تر از آنچه به کلام در می آید، است. این به معنای "باربی" بودن بعنوان یک "فرهنگ" و در همه زمینه های اجتماعی و اخلاقی است، از وضع ظاهر و شیوه رفتار و گفتار گرفته تا نحوه اندیشیدن و زندگی کردن که باید بر مدار عملکرد موجودی مصنوعی ساخته ماشین آلات و اندیشه انسان امریکایی بگردد که با تبلیغات گسترده خود توانسته است نه به ایجاد یک شی ء محبوب کودکان به لحاظ ساختار و فرم، که به تولید یک "فرهنگ" دست پیدا کند. شاید این مادر هرگز نداند امتیاز "باربی" از عروسکی به نام "لی لی" خریداری شده که زنی خیابان گرد در آلمان بوده است و پس از جنگ آلمان با خودفروشی به محبوبیت رسیده است
شاید همین مختصر کافی باشد تا بدانیم ریشه افزایش آمار خودفروشی زنان در کشورهای اروپایی، یا روند رو به رشد فرستادن این گونه زنان برای خاموش کردن آتش شهوت سربازان امریکایی در جنگ های گوناگون این کشور از توسعه کدام فرهنگ ناشی می شود.
مادران باید بدانند پیروی از اصول غرب نه تنها به رشد کودکانشان منجر نمی شود بلکه در آینده ای نزدیک آنان را با بحران هایی در تربیت فرزندان مواجه می کند که به هیچ روی از پس اصلاح آن بر نخواهند آمد و چه بسا روزی برسد که پشیمانی سودی نخواهد داشت
گسترش این فرهنگ به نحوی است که به محض شنیدن نام باربی تصوری روشن از شکل و ظاهر این عروسک تا شیوه رفتار او در ذهنمان پدیدار می شود چنانکه گویی با شنیدن این کلمه از کشوری با سابقه و قدمتی عظیم یاد می کنیم! به راستی این همه اثرگذاری و سیاست گذاری با تنها خلق یک عروسک در جهان حیرت آور نیست؟!
در شرایطی که کشورها می کوشند با چنگ و دندان از غنای فرهنگی خود حفاظت کنند و گاه در این عرصه ناتوان می مانند، کشوری با ساخت عروسک و تبلیغات گسترده روی آن در ذهن همه کودکان جهان نفوذ کرده و "فرهنگ باربی" را ایجاد می کند که جز با هدف اقتصادی و تسخیر ذهن کودکان تا رسیدن به نظم جهانی مورد نظر تولیدکنندگان تولید نشده است! این درست بر اساس گفته طراحان و مسئولان شرکت سازنده باربی است که آمار زاد و ولد و ترکیب فرهنگ ها را در جوامع مختلف مورد بررسی قرار داده و از این طریق از میزان نفوذ خود برای توسعه فعالیت هایشان آگاهی می یابند.
تغییر معیار مهمی چون الگوهای زیبایی شناسی که فطرت انسان به طور طبیعی از آن برخوردار است و از موهبت های آفرینش دچار شعف و لذت می شود را می توان از مهمترین کارکردهای هجوم این فرهنگ به اذهان عمومی مردم جامعه دانست
اگرچه ظاهر عروسکهای باربی زیباست اما فرهنگی که در پی آن می آید برگرفته از اصولی است که در نهایت به توسعه بی بند و باری و پیروی از مدهای غربی می انجامد؛ اصولی که به هیچ روی با ذائقه زیبایی شناسی اسلام هماهنگ نیست و با تاکید بر برهنگی، اصالت بدن انسان را بعنوان یکی از آفریده های ارزشمند خداوند که عیان کردن آن تنها در برابر همسران و محارم مجاز است را نابود می کند.
مهدها باید مهد شکل گیری شیوه تفکر باشند
مهدهای کودک از جمله مهمترین بخش هایی است که می تواند در این زمینه فعالیت کنند و محیط را برای رشد اندیشیدن در کودکان مهیا کند. استفاده از اسباب بازی های سنتی، به کارگیری نمادهای فرهنگی و ایرانی - اسلامی، آموختن شیوه های تفکر و ایجاد پرسش در کودکان از مهمترین کارکردهای این بخش است که در برهه هایی مورد غفلت مسئولین واقع شده است
همچنین مسئولان این مراکز می توانند با دعوت از خانواده ها و آگاهی بخشی به آنان در این زمینه بسیار موثر واقع شوند.
مادران باید بدانند پیروی از اصول غرب نه تنها به رشد کودکانشان منجر نمی شود که در آینده ای نزدیک آنان را با بحران هایی در تربیت فرزندان مواجه می کند که به هیچ روی از پس اصلاح آن بر نخواهند آمد و چه بسا روزی برسد که پشیمانی سودی نخواهد داشت.
گرفتار شدن جوانان در دام انواع اعتیاد، انحطاط اخلاقی، دور شدن از معنویات و توسعه مادی گرایی که هر یک به تنهایی برای ایجاد بحرانی عظیم در یک خانواده کافی است می تواند از پیامد های ریشه دواندن فرهنگ "باربی" و امثال آن در جامعه باشد. پس این ما هستیم که با شیوه تربیتی خود آینده، سلایق و خواست های بعدی کودکانمان را شکل داده و برابر عملکرد نسلی که از خود به جای می گذاریم مسئولیم.
از این رو انتظار می رود مسئولین با بهسازی اصول و سنت های ایرانی و اسلامی که قدمتی هزاران ساله دارند کشش ها و جذابیت های کوتاه مدت مدهای غربی را در نگاه والدین و کودکان کاهش داده، با روشنگری در میان خانواده ها آنان را برای انتخاب بهترین انواع اسباب بازی راهنمایی و تشویق کنند.
راهکارهای مبارزه:
قبل از هر چیز باید در نظر داشته باشیم که ما امروز در مقابل پدیده ای به نام ناتوی فرهنگی قرار داریم پدیده ای که در صدد است با نابود کردن هویت ملی و اسلامی ما،دیگر کشورهای غرب به ویژه آمریکا را به هدف شوم خود برساند. استاد طاهرزاده که از ایدئولوگهای ملی است در این رابطه میگوید:
« برای مقابله با ناتوی فرهنگی نیاز به بازخوانی عمیق فرهنگ است.» در جهان جنگ، این شادابی بس است که برآری بر عدو هر دم شکست. مطمئناً روشی که قبلاً ناکارآمدی آن بر ما ثابت شده است نمیتواند در مقابل چنین پدیده گسترده و اپیدمیکی بایستد لزوم ایجاد مهندس فرهنگی که در آن وجود نخبگان و بزرگان عرصه فرهنگ استفاده شود ضروری است در بستر فرهنگ به ویژه فرهنگ فراملی که در برابر هجوم چنین شوالیه های متبحری قرار دارد.
در شرایطی که کشورها می کوشند با چنگ و دندان از غنای فرهنگی خود حفاظت کنند و گاه در این عرصه ناتوان می مانند، کشوری با ساخت عروسک و تبلیغات گسترده روی آن در ذهن همه کودکان جهان نفوذ کرده و "فرهنگ باربی" را ایجاد می کند که جز با هدف اقتصادی و تسخیر ذهن کودکان تا رسیدن به نظم جهانی مورد نظر تولیدکنندگان تولید نشده است!
باید 1. جهانی اندیشید، 2. بازار فرهنگی جهان را هدف قرار داد نه ملی.3. به دفاع جهانی بپردازیم.
فراموش نکنیم که ایران و همسایگانش متشکل از قومیت و هویتهای متفاوتند که گاه در یک چارچوب ملی قرار گرفته اند اما این دیوارها و مرزها خود آبستن اصطکاکها و نقشهایی است که دشمن آن را هدف قرار داده است. جمله معروف « تفرقه بینداز و حکومت کن» مصداق بارز این تکنیک است که متأسفانه هنوز هم در جهان اسلام به کار میرود واین در حالی است که آموزه های ما مبتنی بر امت واحد است و نه چیز دیگر، وحدتی که امام خمینی(ره) به عنوان تئوریسین بزرگ معنوی قرن بیستم برای ملتهای ستمدیده مسلمان تجویز کرد،در نتیجه باید گفت که آنتی باربی دارای مشخصه هایی میباشد که بین میلیاردها مسلمان جهان مشترک و مورد قبول باشد در این پروژه ساخت و طراحی چنین محصولی قدرتمند و با نفوذ نباید توسط یک کشور مشخص صورت گیرد که احساسات ناسیونالیسم و پان گرایی را به بار آورد و با وجود داشتن یک ایدئولوژی بار دیگر محکوم به شکست شود این مهم است که پاشنه آشیل دشمن را بشناسیم و آگاهانه عمل کنیم، زیرا عروسک پر جذبه و زیبای باربی که تاریخچه بیش از نیم قرن را در عقبه خود دارد توسط غولهای رسانه ای دنیا و کارخانجات فرهنگسازی حمایت میشود، پس ما نیز باید عروسکی با پشتوانه یک میلیارد و نیم مسلمان بسازیم تا بتوانیم توان مقابله در این دوئل بزرگ فرهنگی را داشته باشیم.
مد پدیده ای است خاصه جامعه انسانی که با مفهوم مدرنیسنیم ارتباط تگاتنگی دارد.به عبارتی مد با مدرن شدن جوامع پدید آمده است چرا که در اعصار گذشته پدیده ای به نام مد و مدگرایی در بین مردم جایگاه محسوس امروزین خود را نداشته است هر چند با نگاهی به تاریخ شاید بتوان این پدیده را در میان تمدنهای بزرگ دنیا مشاهده نمود.
اگر از دیدگاه موشکافانه قوم شناختی و مردم شناسانه نیز نگاهی به نوع پوشش و عادات زندگی مردمان اعصار پیشین بیاندازیم به آسانی به این واقعیت خواهیم رسید که شاید مد و مدگرایی ریشه هایش در گذشته تاریخ بشر باشد ، به عنوان مثال نوع پوشش قوم آریا و یا نوع پوشش رومیها و یونانیها و یا مصری ها در میان همان اقوام همگون اما در مقایسه با اقوام دیگر متفاوت بوده است و شاید مردمان آن زمان نیز کارکرد متمایز کننده مد و مدل ها را به نوعی می دانستند.
اما بعد از عصر رنسانس در اروپا و بوجود آمدن انقلاب صنعتی با تحول در نوع و شیوه زندگی مردمان به مرور این پدیده در زندگی انسانهای شهری پدیدار و به آهستگی خود را به عنوان نوعی خرده فرهنگ در تفکر و زندگی متمدنین شهرنشین رسوخ داده است. این پدیده نو ظهور که هنوز در حال تطور و تکامل می باشد تا جایی پیشرفت کرده که در برخی جوامع مقلد نبودن از آن به منزله عقب ماندن از زندگی محسوب می شود.در جوامع قبل از انقلاب صنعتی و کمی دورتر نیازهای اولیه بشر شامل خوراک، پوشاک و مسکن بودند.
اما در جوامع امروزی و با پیچیده تر شدن ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نیازهای دیگری همچون مدگرایی به آنها اضافه شده اند. می توان ریشه بوجود آمدن پدیده مد را در آسوده شدن ذهن بشر از نیازهای اولیه (خوراک ،پوشاک و مسکن) دانست، چرا که در گذشته دغدغه های اصلی انسانها تامین این سه اصل اساسی برای خود و خانواده هایشان بوده است ولی با پیشرفت و تغییر درساختارهای اقتصادی و متعاقبا تغییر در سبک زندگی انسانها ذهن بشر کمی آسوده تر گردیده است.
به گفته "لوی اشتروس" دانشمند انسان شناسی بعد از مرتفع شدن نیازهای اولیه در میان انسانها یک نیاز اساسی دیگر به نام (نیاز مورد توجه واقع شدن) مطرح می گردد. یعنی اینکه انسانها به هر طریقی می خواهند مورد توجه دیگر همنوعان خود قرار بگیرند و برای رسیدن به این نیاز سعی در ایجاد تفاوت و گاهی همرنگی با دیگران دارند. به عبارتی مد یکی از روشهایی است که به انسانها کمک می کند تا خود را در جامعه و فعالیتهای اجتماعی وارد کرده و با همگونی با سایر انسانها به سمت یک زندگی اجتماعی حرکت کنند، ضمن اینکه در اوج این همگونی دوست دارند از آنها متمایز هم باشند.
در چرخه مدگرایی انسانهایی که کمتر به چرایی علت اعمال خود می اندیشند، بلکه چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف در نزد آنان اولویت دارد، استفاده از مدلهای لباس ،اجناس لوکس و حتی افکار خارج از عرف و ارزشهای جامعه از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزاینده ای بروز می کنند.
تنوع طلبی و تغییر جزو اساسی زندگی و فرهنگ انسانی است. پس می توان مد و مدگرایی را در راستای یکی از نیازهای انسانها که همان مورد توجه واقع شدن است قرار دهیم. دکتر فرامرز رفیع پور معتقد است مد سازی ریشه در نابرابری های اجتماعی دارد و از آنجا که منابع اقتصادی و منزلتی محدود و پایان یافتنی هستند، افراد همواره به دنبال به حداکثر رساندن سود واتخاذ رفتاری مناسب برای جذب این منابع می باشند.
پس می توان مد و پیروی کردن از آن را یکی از راههای رسیدن به ابن منابع دانست .چرا که مدها همیشه برای ذائقه و سلیقه طبقات بالای جامعه طراحی می گردد و اولین کسانی که از مد ها برای متمایز شدن استفاده می کنند طبقات مرفه می باشند. حال طبقات پایین تر جامعه که اکثرا نیم نگاهی به نوع و شیوه زندگی آنها دارند در جهت همرنگی با آنها حرکت کرده و با پیروی کردن از نوع زندگی آنها سعی در از بین بردن این فاصله ها دارند و در این مرحله یعنی وقتی آن مد و شیوه خاص همه گیر شد جذابیت خود را از دست داده و ارزش آن به سرعت در نزد طبقه مرفه تنزل پیدا کرده و طراحان مد نیز در چنین بازار آشفته ای به این موضوع دامن زده و به سرعت مدلهای جدیدی از انواع لوازم مصرفی را طراحی و وارد بازار کرده و این چرخه همچنان ادامه پیدا می کند و بیشترین منفعت و سود عاید طراحان و عرضه کنندگان مدها می گردد و تا وقتی این چرخه ادامه دارد صحنه گردانان این عرصه از بازار از درآمد خوبی برخوردار خواهند بود چرا که همیشه چیزهایی برای عرضه کردن خواهند داشت.
مارکوزه یکی از متفکرین مکتب انتقادی به این نکته اشاره می کند که نظام سرمایه داری با استفاده از شیوه های نادرست به دنبال ایجاد کردن همبستگی اجتماعی و پیوند میان افراد است. از این حیث نظام برای اینکه بقا و دوام کارکردی خویش را تضمین نماید به توده سازی و همانند نمودن افراد بر اساس خلق نیازهای کاذب و طفره رفتن از ارضای نیازهای راستین و حقیقی آنان دست میزند. نیازهای حقیقی نیازهایی هستند که ارضای آنها به رشد و شکوفایی استعدادهای فردی منجر شده و موجب تقویت استعدادهای انسانی درخور می گردد.اما در چرخه مدگرایی انسانهایی که کمتر به چرایی علت اعمال خود می اندیشند، بلکه چگونگی انجام عمل برای دستیابی به هدف در نزد آنان اولویت دارد، استفاده از مدلهای لباس ،اجناس لوکس و حتی افکار خارج از عرف و ارزشهای جامعه از جمله مواردی هستند که در این میان به نحو فزاینده ای بروز می کنند.
اما نکته مهمی که در این چرخه قابل توجه است لطمه های وارد شده بر فرهنگ می باشد.در این چرخه همانگونه که طبقات پایین تر جامعه از نوع و شیوه زندگی طبقات بالاتر جامعه پیروی می کنند در بعدی وسیع تر کشورهای در حال توسعه نیز از کشورهای پیشرفته تر پیروی می کنند و همین جا است که لطمات جبران ناپذیری بر فرهنگ ملتها وارد خواهد آمد. پیروی از این مدها جوامع را به سوی مصرف گرایی سوق میدهد و زندگی مصرفی هم فرهنگ خاص خود را به دنبال خواهد داشت که ریشه در فرهنگ همان کشورهای مبدا دارد و بتدریج باعث ایجاد تغییرات اساسی فرهنگی در سبک و شیوه زندگی کشورهای مقصد می گردد. به عبارتی این چرخه باعث از بین رفتن اعتماد بنفس، قدرت تصمیم گیری و خلق نوآوری در کشورهایی که از مد گرایی پیروی می کنند می گردد، زیرا همیشه چشم به این دارند که کشورهای صاحب مد چه مدهای جدیدی از انواع کالاها عرضه خواهند نمود تا آنها تهیه نمایند.
مثل معروف ایرانی که می گوید مرغ همسایه غاز است در اینجا مصداق پیدا می کند.
پیروی کردن صرف از مد گرایی با از بین رفتن تولیدات داخلی و بومی و بی علاقگی برای خرید و استقبال از آنها همراه خواهد بود. همانگونه که در دهه گذشته و با ترویج واشاعه بیشتر مد و مدگرایی در کشور شاهد از بین رفتن بسیاری از تولیدات داخلی به دلیل عدم استقبال و به تبع آن بروز پدیده دیگری به نام بیکاری بوده ایم.
"مارکوزه "جامعه شناس آلمانی معتقد است که در گذشته زمینه های بیشتری برای خلق انسانهای قوی و استوار فراهم بود: افرادی که برای خود تصمیم گرفته و سبک زندگی مورد علاقه خود را انتخاب می کردند. آنها درون دارتر از انسانهای ضعیف امروزین بوده اند، در مقابل انسانهای امروزی از توان لازم برای مقابله با جبرهای اجتماعی و تحرکات بیرونی برخوردار نیستند و بسته به میزان اثرگزاری و شدت عوامل اجتماعی ، سبک ها و شیوه های زندگی بعضا ضد و نقیضی را پیش می گیرند.
مد یکی از روشهایی است که به انسانها کمک می کند تا خود را در جامعه و فعالیتهای اجتماعی وارد کرده و با همگونی با سایر انسانها به سمت یک زندگی اجتماعی حرکت کنند، ضمن اینکه در اوج این همگونی دوست دارند از آنها متمایز هم باشند.
او می گوید امروزه فرهنگ توده ای، عوام گونه،مصرف گرا، غیر خلاق و منفعل در جامعه رشد می یابد و بدین ترتیب فرد مبدل به ابزاری برای برآوردن اهداف نظامهای مدگرا می گردد.
نمونه این نیازهای کاذب را میتوان در مصرف و بهره گیری از اجناس و کالاهای لوکس خانگی مشاهده نمود.
افراد با داشتن وسایل لازم جهت رفع نیازهای ضروری به تلاش بیشتری برای به دست آوردن کالاهای لوکس مشابه مبادرت می ورزند و پس از به دست آوردن آن کالاها به سرعت به فکر داشتن نوع بهتر آن بر می آیند در حالی که تفاوت این اجناس ممکن است بسیار ناچیز و به لحاظ کارکردی هم بسیار نزدیک باشند.
همین موضوع باعث به وجود آمدن نوعی چشم و هم چشمی در جامعه شده است و پیامد آن عدم آرامش روحی برای افراد است چرا که خود نمی توانند برای زندگی خود تصمیم بگیرند و این جامعه مصرفی و مد گرا است که برای آنها تصمیم گیری می کند که حال چه بخرند و چه کاری انجام بدهند و آنها را تبدیل به انسانهای منفعل ساخته که درون این کشتی طوفان زده گرفتار شده اند و ناآگاهانه راهی جز پیروی کردن از تصمیمات صحنه گردانان مدگرایی که همان شرکت های بزرگ چند ملیتی می باشند ندارند، آنها با تبلیغات وسیع و فراگیر و ایجاد القائات درونی باعث منفعل شدن افراد جامعه و سود روز افزون خود شده اند.
اینکه نتوانیم برای خود تصمیم بگیریم و زندگی خود را با انتخاب خود تعیین کنیم موجب از بین رفتن آرامش روانی و احساس سرخوردگی است. لذا نظام مد گرایی سعی دارد با ایجاد محصولاتی مشابه در عرصه های گوناگون یک زمینه مشابه و واحد را پایه ریزی نمایند به طوری که شالوده و بنیان اشیا از یک جوهر بوده اما در ظاهر تفاوتهای مشخصی میان آنها وجود داشته باشد، به عنوان مثال این افراد هستند که با انتخاب از بین لباسهای مختلف حس آزادی و توانایی انتخاب را یافته و بدین طریق آرامش دروغینی را در خود باز می یابند در حالی که در تمام این اوقات افراد از میان گزینه های مشابه انتخاب می کنند و در واقع به لحاظ محتوایی انتخابی در کار نیست بلکه تفاوتها تنها در صورتهاست، بدین ترتیب نظام سرمایه داری تاثیر شگرفی در بازار تولید مد و سبک های زندگی جدید برای امنیت بخشی کاذب و مصرفی کردن جامعه دارد. مثال بسیار بارزی که می توانیم راجع به از بین رفتن گونه های فرهنگی در کشورهای هدف مدگرایی بیان کنیم از بین رفتن موسیقی سنتی آن کشورها می باشد.