همه چیز در یک وبلاگ

یه وبلاگ برای کسانی که میخوان بدونند

همه چیز در یک وبلاگ

یه وبلاگ برای کسانی که میخوان بدونند

اسم شرکت های بزرگ چگونه انتخاب شده است؟

http://www.gosuccess.ir
Apple

میوه مورد علاقه استیو جابز مؤسس و بنیانگذار شرکت اپل، سیب بود و بنابراین اسم شرکتش را نیز اپل (به معنی سیب ) گذاشت.



http://www.gosuccess.ir

Adobe

اسم رودخانه ای که از پشت منزل مؤسس آن، جان وارناک، عبور می‌کند.



http://www.gosuccess.ir

Google

گوگل در ریاضی نام عدد بزرگی است که تشکیل شده است از عدد یک با صد تا صفر جلوی آن. مؤسسین سایت و موتور جستجوی گوگل به شوخی ادعا می‌کنند که این موتور جستجو می‌تواند این تعداد اطلاعات (یعنی یک گوگل اطلاعات ) را مورد پردازش قرار دهد



http://www.gosuccess.ir

Cisco

مخفف شده کلمه سان فرانسیسکو است که یکی از بزرگترین شهرهای امریکا است



http://www.gosuccess.ir

HP

این شرکت معظم توسط دو نفر بنام های بیل هیولت و دیو پاکارد تأسیس شد. این دو نفر برای اینکه شرکت هیولد پاکارد یا پاکارد هیولت نامیده شود مجبور به استفاده از روش قدیمی شیر یا خط شدند و نتیجه هیولد پاکارد از آب در آمد



http://www.gosuccess.ir

Hotmail

این سایت یکی از سرویس دهندگان پست الکترونیکی به وسیله صفحات وب است. هنگامی که مدیر پروژه برنامه می خواست نامی برای این سایت انتخاب کند علاقه‌مند بود تا نام انتخاب شده اولاً مانند سایر سرویس دهندگان پست الکترونیک به کلمه mail ختم شده و دوماً برروی وبی بودن آن نیز تأکید شود Html بنابراین این نام را انتخاب کرد



http://www.gosuccess.ir

Microsoft

MICROcomputer SOFTware

نام شرکت ابتدا به صورت بالا نوشته می‌شد ولی به مرور زمان به صورت فعلی در آمد.که مخفف است. دلیل نامگذاری شرکت به این اسم نیز آن است که بیل گیتس مؤسس شرکت آن را با هدف نوشتن و توسعه نرم افزارهای میکروکامپیوتر ها تأسیس کرد


http://www.gosuccess.ir

Intel

INTergrated Electronicss

از آنجایی که این شرکت از بدو تأسیس با تأکید روی ساخت مدارات مجتمع ایجاد شد نام آن را یا به طور مختصر INTEL نهادند



http://www.gosuccess.ir

Oracle

مؤسس شرکت اوراکل یعنی لری الیسون و باب اوتس قبل از تأسیس شرکت روی پروژه‌ای برای CIAA کار می‌کردند . این پروژه که اوراکل نام داشت بنا بود تا با داشتن مقادیر زیادی اطلاعات بتواند جواب تمام سؤال‌های پرسیده شده توسط اپراتور را با مراجعه به مخزن اطلاعات بدهد. اوراکل در اساطیر یونانی الهه الهام است. این دو نفر پس از پایان این پروژه شرکتی تأسیس کرده و آن را به همین اسم نامگذاری کردند



http://www.gosuccess.ir

Motorola

شرکت موتورولا با هدف درست کردن بی سیم و رادیوی اتومبیل کار خود را آغاز کرد. از آنجاییکه مشهورترین سازنده بی سیم و رادیو های اتومبیل در آن زمان شرکت victoria بود مؤسس این شرکت یعنی آقای پال کالوین نیز اسم شرکتش را موتورولا گذاشت تا علاوه بر داشتن مشابهت اسمی کلمه موتور نیز به نوعی در اسم شرکتش وجود داشته باشد.


http://www.gosuccess.ir

Sony

از کلمه لاتینSonus

به معنای صدا مشتق شده است



http://www.gosuccess.ir

Red Hat

مؤسس شرکت آقای مارک اوینگ در دوران جوانی از پدربزرگش کلاهی با نوارهای قرمز و سفید دریافت کرده بود ولی در دوران دانشگاه آن را گم کرد . زمانی که اولین نسخة این سیستم عامل آماده شد مارک اوینگ آن را همراه با راهنمای کاربری نرم افزار در اختیار دوستان و هم دانشگاهیش قرار دارد. اولین جمله این راهنمای کاربری، درخواست برای تحویل کلاه قرمز گم شده بود



http://www.gosuccess.ir

Xerox

کلمه Xer در زبان یونانی به معنای خشک است و این برای تکنولوژی کپی کردن خشک در زمانی که اکترا کپی کردن به روشهای فتوشیمیایی انجام می‌گرفت فوق العاده حائز اهمیت بود



http://www.gosuccess.ir

SUN

Standford Univercity Network

این شرکت معظم توسط چهار تن از فارغ التحصیلان دانشگاه استانفورد تأسیس شد. ومخفف عبارت بالا می‌باشد



http://www.gosuccess.ir

Yahoo

این کلمه برای اولین بار در کتاب سفرهای گالیور مورد استفاده قرار گرفته و به معنی شخصی است که دارای ظاهر و رفتاری زننده است . مؤسسین سایت جری یانگ و دیوید فیلو نام سایتشان را Yahoo گذاشتند چون فکر می کردند خودشان هم این طوری هستند

از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمندتر هم هست؟

از بیل گیتس پرسیدن از تو ثروتمندتر هم هست؟
در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن کی؟ در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه‌ی طراحی مایکروسافت رو توی ذهنم پی ریزی می‌کردم، در فرودگاهی در نیویورک قبل از پرواز، چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسربچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من رو دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.
گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.
سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت، گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی. هر کسی میاد اینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم.
به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که میگم خدایا این بر مبنای چه احساسی اینا رو میگه.
زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد رو پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم.
گروهی تشکیل دادم بعد از 19 سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت رو پیدا کنید. یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.
ازش پرسیدم من رو میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیل گیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.
سالها پیش زمانی که تو پسربچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم.
گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود.
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی رو جبران کنم.
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم.
(خود بیل گیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای.
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم.
من به 50 کشور آفریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم.
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی.
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که: فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو بخشیدم ولی تو در اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه.

بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمندتر از من کسی نیست جز این جوان 32 ساله.


منبع

نمایش پهلوانی

شاید تاکنون هنگام گذر از خیابان به یک معرکه‌ی پهلوانی که جمعیت بسیاری دور آن مشتاقانه حلقه زده‌اند، برخورد کرده‌اید. پهلوانی که ادعا می‌کند: دو کامیون را همزمان می‌تواند چنان نگه دارد که هیچ کدام نتوانند جابه‌جا شوند. در این لحظه در مورد کار او چه فکر می‌کنید؟ شاید در بدو امر فکر کنید که این حقه‌ای بیش نیست و کامیون‌ها اصلاً نیرویی به پهلوان وارد نمی‌کنند، یا به عبارت بهتر حرکت شان نمایشی است. شاید هم پیش خودتان فکر کنید این مرد حتماً از یک نیروی ماوراءطبیعی برخوردار است، ولی باید بگوییم که هر دو حدس تان کاملاً اشتباه‌ است. چون هم حرکت ماشین‌ها واقعی است و هم پهلوان ما یک انسان معمولی بیش‌تر نیست.
حالا اجازه دهید برای تان قصه‌ی این پهلوانی و راز این مرد پهلوان را بازگو کنیم. دو کامیون M,N (شکل 1) در خلاف جهت هم قرار دارند. کابل AB در نقطه‌ی A به شاسی کامیون M و در نقطه‌ی B به شاسی کامیون N بسته شده، نقطه‌ی وسط این کابل را در نظر می‌گیریم و C می‌نامیم. حالا کابل را بین دو تخته چرم چنان می‌دوزیم که C داخل و وسط چرم باشد.

 

 شکل 1

پهلوان نمایش ما، تخته‌ی چرم را روی سینه‌ی خود می‌گذارد و با سینه‌ی خود به آن فشار می‌آورد و با دو دست خود کابل را در دو نقطه‌ی D و E می‌گیرد. البته توجه کنید که طول کابل AB را نسبت به پهنای شانه‌ی پهلوان بسیار بزرگ می‌گیریم.
نمایش شروع می‌شود. دو راننده ، کامیون‌ها را روشن می‌کنند و هر کدام کامیون‌ خود را به طرف جلو هدایت می‌کند. پهلوان با سینه‌ی خود به تخته چرم فشار وارد می‌کند و با دو دست خود ،دو تکه کابل CA و CB را با نیرویی که خیلی زیاد نیست ولی با یک قیافه‌ی ساختگی که نشان‌گر تلاش بسیار زیاد اوست، به طرف خود می‌کشد.
راز پهلوان ما در حکمی که در زیر می آوریم ، نهفته است :
از آن جایی که طول AB به نسبت پهنای شانه‌ی پهلوان، بسیار بزرگ است، CA و CB دو پاره‌خط راست دیده می‌شوند، پهلوان در حقیقت در جایی قرار می‌گیرد که زاویه‌ی دو پاره‌خط CA و CB به ْ180 خیلی نزدیک باشد.
نیرویی که پهلوان با سینه‌ی خود به تخته چرم وارد می‌کند در دستگاه مختصاتی که مبدا آن C ومحورهایش بر CA و CB واقع اند ،به دو نیروی و تجزیه می‌شود. این نیرو را با نمایش می‌دهیم. (شکل 2)

 

M را وسط در نظر می‌گیریم.
از آن جا که پس خواهیم داشت:
از طرفی پس : ، چون زاویه ی Cبه ْ180 بسیار نزدیک است، پس زاویه‌ی بسیار کوچک خواهد بود و لذا سینوس این زاویه هم بسیار کوچک خواهد بود. پس طبق (*) ، CP در برابر خیلی کوچک است و این یعنی پهلوان با نیروی کمی می تواند این نمایش را اجرا کند .


منبع

مدال فیلدز(دوره ی اول)

مدال فیلدز(Fields Medal) یک جایزه‌ی ممتاز برای دو، سه یا چهار ریاضی دان زیر چهل سال است که هر چهار سال یک بار از طرف اتحادیه ی بین‌المللی ریاضیات(IMU) اهدا می‌شود. اهدای این مدال توسط ریاضی‌دان کانادایی "جان چارلز فیلدز" بنیان نهاده شد و اولین بار در سال 1936 به دو ریاضی دان اهدا شد و از سال 1950 تا کنون ،به طور منظم اهدا شده است .

 

هدف از اهدای این مدال، شناسایی و پشتیبانی محققان جوان و برتر ریاضی است و افتخار بزرگی برای برنده ی آن محسوب می شود.این مدال از جنس طلا بوده و با یک جایزه ی نقدی همراه است که مقدار آن در سال 2006، 15000 دلارکانادا بوده است.

در اعتبار این مدال ،همین بس که برای ریاضی‌دان ها مانند جایزه‌ی نوبل برای علوم دیگر است. البته مدال فیلدز را به هیچ وجه نمی‌توان با جایزه‌ی نوبل مقایسه کرد. چون جایزه ی نوبل هر سال اهدا می شود و دارای محدودیت سنی نمی باشد و مقدار جایزه ی نقدی آن در حال حاضر کمی بیش از  4/1 میلیون دلار آمریکا است  .
این مدال معمولاً به کسانی اهدا می‌شود که کار خارق العاده و چشمگیری در ریاضیات ارائه می کنند .
جوایز دیگری هم در ریاضیات وجود دارند مانند:جایزه‌ی ولف(Wolf Prize) و جایزه‌ی آبل(Abel Prize) .


دوره‌ی اول(1936،Oslo):

اولین دوره ی اهدای مدال فیلدز در شهر اسلو(Oslo)پایتخت نروژ برگزار شد .
برندگان این دوره،دو نفر بودند: 1) لارس آلفورس - 2)جس داگلاس که مختصرا" به زندگی‌نامه‌ی هر یک می‌پردازیم:


1- لارس آلفورس(Lars Ahlfors) :
لارس والرین آلفورس در 18 آوریل سال 1907در هلسینکی (پایتخت فنلاند) به دنیا آمد . درسال 1924 در دانشگاه هلسینکی مشغول به تحصیل شد و در سال 1928 زیر نظر اساتیدی چون "ارنست لیندلف" و"رولف نوانلینا" فارغ‌التحصیل شد. درسال 1929 در زمینه‌ی حدس "دن جوی"(Denjoy) در مورد مقادیر مجانبی توابع تام با نوانلینا همکاری داشت .

 

آلفورس به عنوان سخنران در ریاضیات در آکادمی آبو (در فنلاند) منصوب شد. در سال1930 دکترا گرفت ، در سال 1935 به دانشگاه هاروارد رفت و درسال 1936 یکی از دو نفری بود که مدال فیلدز به وی اهدا شد.
در سال 1938 برای گرفتن پستی در دانشگاه هلسینکی به فنلاند برگشت اما با وقوع جنگ جهانی به مشکلاتی برخورد کرد چرا که برای انجام خدمت سربازی مناسب نبود. درسال 1944 از موسسه ی فن آوری فدرال سوئیس در زوریخ پستی به آلفورس پیشنهاد شد و او در سال 1945 رهسپار زوریخ شد. وی از ماندن در زوریخ لذت نمی‌برد و بنابراین پس از مدتی به دانشگاه هاروارد برگشت و تا زمان بازنشستگی (سال 1977) در آن جا ماند. آلفورس در سال 1968 جایزه‌ی "Vihuri" و در سال 1981 جایزه‌ی ولف را به دست آورد. کتاب آنالیز مختلط او هنوز هم به عنوان یک کتاب استاندارد برای اکثر دوره‌ها استفاده می‌شود. سرانجام وی در 11 اکتبر سال 1996 چشم از جهان فرو بست.


2) جس داگلاس(Jesse Douglas):
جس داگلاس در سوم جولای سال 1897 در شهر نیویورک به دنیا آمد.در سال 1916 از کالج شهری نیویورک فارغ التحصیل شد و برای ادامه ی تحصیل به دانشگاه کلمبیا رفت .در سال 1930 به خاطر حل مسأله ی Plateu مورد تقدیر قرار گرفت ، این مسأله در سال 1760 توسط لاگرانژ مطرح شد و موضوع آن : "وجود رویه‌ی مینیمال" ( مساله ای در هندسه) بود.

 

داگلاس در سال 1943 از انجمن ریاضی آمریکا، جایزه‌ی "Bocher" را دریافت کرد. وی ده سال آخر عمرش را به عنوان استاد در کالج شهری نیویورک (CCNY) سپری کرد و در آن جا دروسی چون حساب دیفرانسیل و انتگرال پیشرفته را تدریس کرد.وی در 7 اکتبر سال 1965 چشم از جهان فرو بست.


منبع