همه چیز در یک وبلاگ

یه وبلاگ برای کسانی که میخوان بدونند

همه چیز در یک وبلاگ

یه وبلاگ برای کسانی که میخوان بدونند

قفسه های کتاب جالب و دیدنی

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

تعطیلات در ایران و تعطیلات در اروپا و آمریکا


شمال نیوز: آیا تاکنون شنیده اید که می گویند تعطیلات در ایران بیشتر از سایر کشورها میباشد؟ آیا این ادعا را قبول دارید؟ آیا تاکنون کنجکاو شده اید تا خودتان تعطیلات رسمی در ایران را با کشورهای اروپایی و آمریکایی مقایسه کنید تا به صحت و سقم این ادعا پی ببرید؟
یا اینکه چون همه می گویند تعطیلات در ایران بیشتر از سایر کشورهاست، شما هم قبول می کنید. خوب، اشکالی ندارد بیایید با هم حساب کنیم.

تعطیلات در اروپا و آمریکا: 52 روز شنبه + 52 روز یکشنبه = 104 روز + حدودا 20 روز تعطیلات رسمی ملی و مذهبی از قبیل روز استقلال، عید کریسمس، عید سال نو (ژانویه)، عید شکرگزاری و ...، مساوی می شود با 124 روز یعنی بیش از 3/1 سال. تعطیلات در ایران: 52 روز جمعه 25 روز تعطیلات رسمی ملی و مذهبی از قبیل عید غدیر، عید قربان، عید نوروز، عاشورا، تاسوعا، عید فطر، 22 بهمن و .... جمعا 74 روز ( البته با فرض اینکه هیچ کدام از تعطیلات رسمی با جمعه مصادف نگردند ) خوب حالا چه می گویید؟

تعطیلات در ایران بیشتر است، یا در کشورهای اروپایی و آمریکایی ؟ ( 124 روز تعطیل رسمی که در تقویم با رنگ قرمز مشخص شده اند در کشورهای اروپایی و آمریکایی و 74 روز در ایران !!!!!! ) فکر می کنید دلیل و علت اینکه آنقدر می گویند در ایران تعطیلات زیاد است چیست؟


1) برخی بی برنامگی در امور، مدیریت ضعیف و ناکارآمد، هدر رفتن وقت و انرژی و ثروت در کشور ما را با این موضوع توجیه می کنند و چنان نشان می دهند که به علت تعطیلات زیاد است که کشور پیشرفت نمیکند.

این مسئله وقتی جالبتر میشود که بدانیم در کشورهای اروپایی و آمریکایی مردم فقط 5 روز در هفته روز کاری دارند، آنهم روزی 6 ساعت یعنی در هفته 30 ساعت کار می کنند. ولی در ایران 6 روز در هفته روز کاری است، آنهم روزی حداقل 8 تا 9 ساعت یعنی هفته ای حدود 48 تا 54 ساعت کار. اروپا هفته ای 30 ساعت ایران هفته ای 48 تا 54 ساعت


2) علت دیگر این است که در اروپا و آمریکا مردم درست و مفید کار می کنند ، حتی اگر فقط 5 روز در هفته و روزی هم 6 ساعت کار کنند، چون از 6 ساعت کار بیش از 5 ساعتش کار مفید است.

ولی در ایران مردم درست و مفید کار نمیکنند، 6 روز هم در هفته و روزی 8 تا 9 ساعت کار می کنند، ولی فقط نیم ساعت در روز کار مفید انجام می دهند که این مسئله برمی‌گردد به مدیریت ضعیف.


3) علت دیگر ساده بودن و زود باور بودن مردم ایران است ، چراکه هر مسئله ای را فوراً قبول می‌کنند بدون آنکه هیچ تحقیق و بررسی بر روی آن انجام دهند.


گفتگو با خدا

شبی در خواب دیدم که با خدا گفتگو می کنم.
خدا از من پرسید: دوست داری با من صحبت کنی؟
پاسخ دادم: اگر شما فرصت داشته باشید.
خدا لبخندی زد و گفت: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟
من سؤال کردم: چه چیزی در آدمها شما را بیشتر از هر چیزی متعجب می کند؟
خدا جواب داد:
- اینکه از دوران کودکی خود خسته می شوند و عجله دارند که زودتر بزرگ شوند، و دوباره آرزوی این را دارند که روزی بچه شوند.
- اینکه سلامتی خود را به خاطر بدست آوردن پول از دست می دهند و سپس پول خود را خرج می کنند تا سلامتی از دست رفته را دوباره بازیابند.
- اینکه با نگرانی به آینده فکر می کنند و حال خود را فراموش می کنند به گونه ای که نه در حال و نه در آینده زندگی می کنند.
- اینکه به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نخواهند مرد و به گونه ای می میرند که گوئی هرگز نزیسته اند.
دست خدا مرا در بر گرفت و مدتی به سکوت گذشت…
بعد از مدتی به خدا گفتم: به عنوان پروردگار دوست داری که بندگانت چه درسهایی در زندگی بیاموزند؟
خدا پاسخ داد:
- اینکه یاد بگیرند نمی توانند کسی را وادار کنند تا بدانها عشق بورزد، تنها کاری که می توانند انجام دهند این است که اجازه دهند خود مورد عشق ورزیدن واقع شوند.
- اینکه یاد بگیرند که خوب نیست که خودشان را با دیگران مقایسه کنند.
- اینکه بخشش را با تمرین بخشیدن یاد بگیرند.
- اینکه رنجش خاطر عزیزانشان تنها چند لحظه ای زمان می برد ولی ممکن است سالیان سال زمان لازم باشد تا این زخمها التیام یابد.
- یاد بگیرند که غنی کسی نیست که بیشترین ها را دارد، بلکه کسی است که نیازمند کمترین هاست.
- اینکه یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را مشتاقانه دوست دارند اما هنوز نمی دانند که چگونه احساساتشان را بیان کنند یا نشان دهند.
- اینکه یاد بگیرند دو نفر می توانند به یک چیز نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند.
- اینکه یاد بگیرند کافی نیست همدیگر را ببخشند، بلکه باید خود را نیز ببخشند.
با افتادگی خطاب به خدا گفتم: از وقتی که در اختیار من گذاشتید سپاسگذارم.
و افزودم: چیز دیگری هست که دوست داشته باشید آنها بدانند؟
خدا لبخندی زد و گفت:
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم
همیشه…